چهره شرمگین تو بستد شرمگان من
|
|
شور تو کرد عاقبت فتنه و شر مکان من
|
مه که نشانده تو است لابه کنان به پیش تو
|
|
پیش خودم نشان دمی ای شه خوش نشان من
|
در ره تو کمین خسم از ره دور می رسم
|
|
ای دل من به دست تو بشنو داستان من
|
گرد فلک همیدوم پر و تهی همیشوم
|
|
زانک قرار بردهای ای دل و جان ز جان من
|
گرد تو گشتمی ولی گرد کجاست مر تو را
|
|
گرد در تو می دوم ای در تو امان من
|
عشق برید ناف من بر تو بود طواف من
|
|
لاف من و گزاف من پیش تو ترجمان من
|
گه همه لعل می شوم گاه چو نعل می شوم
|
|
تا کرمت بگویدم باز درآ به کان من
|
گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سخن
|
|
زانک سوی تو می رود این سخن روان من
|