ترکیب بند در رثاء

آستین از کهکشان بر چشم تر ماند آسمان بر جهان افشاند چون آن پاکدامان آستین
گرم بازاری ز شور الفراق و الوداع کرد چون آن سرو نورس رفتن خود را یقین
بود انجام وداعش این سخن کای دوستان چون ز فیض ابر نیسان سبز گردد بوستان

از من و سر سبزی بستان من یاد آورید وز جهان آرائی دوران من یاد آورید
در گلستان چون نسیم از سنبل افشاند غبار از نسیم جعد مشگ افشان من یاد آورید
چشم نرگس چون شود در فتنه‌سازی بی‌حجاب از حجاب نرگس فتان من یاد آورید
سرو چون نازد به خوبی در بهارستان ناز از سهی سرو نگارستان من یاد آورید
دامن گل در چمن بلبل چو آلاید به اشگ از من و از پاکی دامان من یاد آورید
جذبه‌ی خواهش چو بخشش را کند بازار گرم از سخا و بخشش و احسان من یاد آورید
من به خاک این عهد و پیمان می‌برم باشد شما روزی از عهد من و پیمان من یاد آورید
آن شکر لب کاسمان از رفتنش لب می‌گزید این سخن می‌گفت و این حرف از قبایل می‌شنید

کای گلستان حیا حیف از گل رخسار تو بی‌محل رفتی دریغ از سرو خوش رفتار تو
چرخ گر بهر تو شمشیر اجل می‌کرد تیز کاش اول کار ما می‌ساخت آنگه کار تو
مرگ ایام جوانی با تو مه‌پیکر نکرد آن چه با ما می‌کند محرومی دیدار تو
نیست گوئی در فلک انجم که چشم ماه را گریه بر عمر کم است و حسرت بسیار تو
باغ پر گل بود یارب از چه اول می‌نهاد رو به خارستان بی‌برگی گل بی‌خار تو
بود صد بازار از کالای هستی پر متاع صدمه تاراج بر هم زد چرا بازار تو
از سپهر آتش افروز این گمان هرگز نبود کاین چنین بیگه برآرد دود از گلزار تو
پیچد آنگه در کفن سرو قصب پوش تو را یکسر از خاک لحد پر سازد آغوش تو را

این چه وقت برگ ریز نخل نو خیز تو بود این چه هنگام خزان حسرت انگیز تو بود