دوازده بند در مرثیه‌ی شاهنشاه مغفور شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه

کای سرای دهر ترتیب عزای من کنید ساز قانون مصیبت از برای من کنید
حلقه بر گرد ستون بارگاه من زنید جای در پای سریر عرش‌سای من کنید
رخش افغان را عنان در ابتلای من دهید اشگ خونین را روان در ماجرای من کنید
حرف ماتم را که باد از صفحه‌ی ایام حک نقش دیوار و در دولت‌سرای من کنید
از زبان و چشم ودل فریاد و زاری و فزع در خور شان و شکوه‌ی کبریای من کنید
گریه‌ای کاندر جهان نگذارد آثار سرور بر سریر و مسند و چتر و لوای من کنید
مرکب چوبین تن بی‌یال ودم را بعد از آن بر در آرید و به جای باد پای من کنید
من خود از قطع امل کردم وداع جان خود بر شما بادای هواداران که با یاران خود

چون نشینید از من و ایام من یاد آورید وز زمان عافیت فرجام من یاد آورید
بشنوید آغاز و انجام حدیث خسروان پس ز آغاز من و انجام من یاد آورید
هرکجا حکمی شود بر طبق حکم حق روان از من و حقیت احکام من یاد آورید
هرکجا بینید زهر خشم در جام غضب از من و از خلق خشم آشام من یاد آورید
هرکجا آرام گیرد سائلی در راه خیر از شتاب عزم بی‌آرام من یاد آورید
روز بازار سخا کایند بر در خاص و عام از عطای خاص و لطف عام من یاد آورید
خطبه‌ی من چون شد آخر هر کجا در خطبه‌ها نام شاهی بشنوید از نام من یاد آورید
من ز گیتی می‌روم گیتی پناه من کجاست حارس دین وارث تخت و کلاه من کجاست

یارب آن شاه گران مقدار کی خواهد رسید بر سر ملک آن جهان سالار کی خواهد رسید
گشته کوته دست سرداران دهر از کار ملک باعث سرکاری این کار کی خواهد رسید
آن که بیرون زد ز مهد غیبت کبری قدم بر سر دجال مهدی‌وار کی خواهد رسید
مرکز عالم که بیرونست از پرگار ضبط از قدوم آن به آن پرگار کی خواهد رسید