اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم | میان حلقه عشاق ذوفنون باشم | |
منم به عشق سلیمان زبان من آصف | چرا ببسته هر داروی فسون باشم | |
خلیل وار نپیچم سر خود از کعبه | مقیم کعبه شوم کعبه را ستون باشم | |
هزار رستم دستان به گرد ما نرسد | به دست نفس مخنث چرا زبون باشم | |
به دست گیرم آن ذوالفقار پرخون را | شهید عشقم و اندر میان خون باشم | |
در این بساط منم عندلیب الرحمان | مجوی حد و کنارم ز حد برون باشم | |
مرا به عشق بپرورد شمس تبریزی | ز روح قدس ز کروبیان فزون باشم |