دوش عشق شمس دین می باختیم | سوی رفعت روح می افراختیم | |
در فراق روی آن معشوق جان | ماحضر با عشق او می ساختیم | |
در نثار عشق جان افزای او | قالب از جان هر زمان پرداختیم | |
عشق او صد جان دیگر می بداد | ما در این داد و ستد پرداختیم | |
همچو چنگ از حال خود خالی شدیم | پرده عشاق را بنواختیم | |
اندر آن پرده بده یک پردگی | کز شعاعش پردهها بشناختیم | |
هر زمان خود را به سوی پردهای | حیله حیله پیشتر انداختیم | |
برج برج و پرده پرده بعد از آن | همچو ماه چارده می تاختیم | |
رو نمود از سوی تبریز آفتاب | تا دل از رخت طبیعت آختیم |