گر دم از شادی وگر از غم زنیم | جمع بنشینیم و دم با هم زنیم | |
یار ما افزون رود افزون رویم | یار ما گر کم زند ما کم زنیم | |
ما و یاران همدل و همدم شویم | همچو آتش بر صف رستم زنیم | |
گر چه مردانیم اگر تنها رویم | چون زنان بر نوحه و ماتم زنیم | |
گر به تنهایی به راه حج رویم | تو مکن باور که بر زمزم زنیم | |
تارهای چنگ را مانیم ما | چونک درسازیم زیر و بم زنیم | |
ما همه در جمع آدم بودهایم | بار دیگر جمله بر آدم زنیم | |
نکته پوشیدهست و آدم واسطه | خیمهها بر ساحل اعظم زنیم | |
چون به تخت آید سلیمان بقا | صد هزاران بوسه بر خاتم زنیم |