بوی آن خوب ختن می آیدم
|
|
بوی یار سیمتن می آیدم
|
می رسد در گوش بانگ بلبلان
|
|
بوی باغ و یاسمن می آیدم
|
درد چون آبستنان می گیردم
|
|
طفل جان اندر چمن می آیدم
|
بوی زلف مشکبار روح قدس
|
|
همچو جان اندر بدن می آیدم
|
یوسفم افتاده در چاه فراق
|
|
از شه مصر آن رسن می آیدم
|
من شهید عشقم و پرخون کفن
|
|
خونبها اندر کفن می آیدم
|
بر سرم نه آن کلاه خسروی
|
|
کان چنان شیرین ذقن می آیدم
|
سر نهادم همچو شمع اندر لگن
|
|
سر نگر کاندر لگن می آیدم
|
جانها بر بام تن صف صف زدند
|
|
کان قباد صف شکن می آیدم
|
گوییا آن چنگ عشرت ساز یافت
|
|
تا نوای تن تنن می آیدم
|
گوییا ساقی جان بر کار شد
|
|
تا چنین می در دهن می آیدم
|
یا ز شعشاع عقیق احمدی
|
|
بوی رحمان از یمن می آیدم
|
یا ز بوی شمس تبریزی ز عشق
|
|
نعرهها بیخویشتن می آیدم
|