عاشقم از عاشقان نگریختم
|
|
وز مصاف ای پهلوان نگریختم
|
حمله بردم سوی شیران همچو شیر
|
|
همچو روبه از میان نگریختم
|
قصد بام آسمان می داشتم
|
|
از میان نردبان نگریختم
|
چون که من دارو بدم هر درد را
|
|
از صداع این و آن نگریختم
|
هیچ دیدی دارو کز دردی گریخت
|
|
داروم من همچنان نگریختم
|
پیرو پیغامبران بودم به جان
|
|
من ز تهدید خسان نگریختم
|
زنده کوشم در شکار زندگی
|
|
زنده باشم چون ز جان نگریختم
|
چشم تیراندازش آنگه یافتم
|
|
که ز تیر خرکمان نگریختم
|
زخم تیغ و تیر من منصور شد
|
|
چون که از زخم سنان نگریختم
|
بحر قندم از ترش باکیم نیست
|
|
سودمندم از زیان نگریختم
|
شمس تبریزی چو آمد آشکار
|
|
ز آشکارا و نهان نگریختم
|