من چو در گور درون خفته همیفرسایم | چو بیایی به زیارت سره بیرون آیم | |
نفخ صور منی و محشر من پس چه کنم | مرده و زنده بدان جا که تویی آن جایم | |
مثل نای جمادیم و خمش بیلب تو | چه نواها زنم آن دم که دمی در نایم | |
نی مسکین تو با شکرلب خو کردهست | یاد کن از من مسکین که تو را می پایم | |
چون نیابم مه رویت سر خود می بندم | چون نیابم لب نوشت کف خود می خایم |