گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم
|
|
کاندر این مکتب ندارد کر و فری هر معلم
|
متهم شو همچو یوسف تا در آن زندان درآیی
|
|
زانک در زندان نیاید جز مگر بدنام و ظالم
|
جای عاقل صدر دیوان جای مجنون قعر زندان
|
|
حبس و تهمت قسم عاشق تخت و منبر جای عالم
|
کم طمع شد آن کسی کو طمع در عشق تو بندد
|
|
کم سخن شد آن کسی که عشق با او شد مکالم
|
پنجه اندر خون شیران دارد آن شیر سمایی
|
|
غمزه خون خوار دارد غم ندارد از مظالم
|
گر بگویم ور خموشم ور بجوشم ور نجوشم
|
|
اندر این فتنه خوشم من تو برو می باش سالم
|
مشک بربند ای سقا تو گر چه اندر وقت خوردن
|
|
مستی آرد این معانی حیرت آرد این معالم
|