ای دشمن روزه و نمازم
|
|
وی عمر و سعادت درازم
|
هر پرده که ساختم دریدی
|
|
بگذشت از آنک پرده سازم
|
ای من چو زمین و تو بهاری
|
|
پیدا شده از تو جمله رازم
|
چون صید شدم چگونه پرم
|
|
چون مات توام دگر چه بازم
|
پروانه من چو سوخت بر شمع
|
|
دیگر ز چه باشد احترازم
|
نزدیکتری به من ز عقلم
|
|
پس سوی تو من چگونه یازم
|
بگداز مرا که جمله قندم
|
|
گر من فسرم وگر گدازم
|
یک بارگی از وفا مشو دست
|
|
یک بار دگر ببین نیازم
|
یک بار دگر مرا فسون خوان
|
|
وز روح مسیح کن طرازم
|
بر قنطره بست باج دارم
|
|
از بهر عبور ده جوازم
|
خاموش که گفت حاجتش نیست
|
|
در گفتن خویش یاوه تازم
|
خاموش که عاقبت مرا کار
|
|
محمود بود چو من ایازم
|