شراب شیره انگور خواهم
|
|
حریف سرخوش مخمور خواهم
|
مرا بویی رسید از بوی حلاج
|
|
ز ساقی باده منصور خواهم
|
ز مطرب ناله سرنای خواهم
|
|
ز زهره زاری طنبور خواهم
|
چو یارم در خرابات خراب است
|
|
چرا من خانه معمور خواهم
|
بیا نزدیکم ای ساقی که امروز
|
|
من از خود خویشتن را دور خواهم
|
اگر گویم مرا معذور می دار
|
|
مرا گوید تو را معذور خواهم
|
مرا در چشم خود ره ده که خود را
|
|
ز چشم دیگران مستور خواهم
|
یکی دم دست را از روی برگیر
|
|
که در دنیا بهشت و حور خواهم
|
اگر چشم و دلم غیر تو بیند
|
|
در آن دم چشمها را کور خواهم
|
ببستم چشم خود از نور خورشید
|
|
که من آن چهره پرنور خواهم
|
چو رنجوران دل را تو طبیبی
|
|
سزد گر خویش را رنجور خواهم
|
چو تو مر مردگان را می دهی جان
|
|
سزد گر خویش را در گور خواهم
|