به پیش باد تو ما همچو گردیم
|
|
بدان سو که تو گردی چون نگردیم
|
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم
|
|
ز تأثیر خزانت سرد و زردیم
|
ز عکس حلم تو تسلیم باشیم
|
|
ز عکس خشم تو اندر نبردیم
|
عدم را برگماری جمله هیچیم
|
|
کرم را برفزایی جمله مردیم
|
عدم را و کرم را چون شکستی
|
|
جهان را و نهان را درنوردیم
|
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است
|
|
دو عالم را شکستیم و بخوردیم
|
به چشم عاشقان جان و جهانیم
|
|
به چشم فاسقان مرگیم و دردیم
|
زمستان و تموز از ما جدا شد
|
|
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم
|
زمستان و تموز احوال جسم است
|
|
نه جسمیم این زمان ما روح فردیم
|
چو نطع عشق خود ما را نمودی
|
|
به مهره مهر تو کاستاد نردیم
|
چو گفتی بس بود خاموش کردیم
|
|
اگر چه بلبل گلزار و وردیم
|