چنان مست است از آن دم جان آدم
|
|
که نشناسد از آن دم جان آدم
|
ز شور اوست چندین جوش دریا
|
|
ز سرمستی او مست است عالم
|
زهی سرده که گردن زد اجل را
|
|
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
|
شراب حق حلال اندر حلال است
|
|
می خنب خدا نبود محرم
|
از این باده جوان گر خورده بودی
|
|
نبودی پشت پیر چرخ را خم
|
زمین ار خورده بودی فارغستی
|
|
از آنک ابر تر بارد بر او نم
|
دل محرم بیان این بگفتی
|
|
اگر بودی به عالم نیم محرم
|
ز آب و گل برون بردی شما را
|
|
اگر بودی شما را پای محکم
|
رسید این عشق تا پای شما را
|
|
کند محکم ز هر سستی مسلم
|
بگو باقی تو شمس الدین تبریز
|
|
که بر تو ختم شد والله اعلم
|