اگر تو نیستی در عاشقی خام | بیا مگریز از یاران بدنام | |
تو آن مرغی که میل دانه داری | نباشد در جهان یک دانه بیدام | |
مکن ناموس و با قلاش بنشین | که پیش عاشقان چه خاص و چه عام | |
اگر ناموس راه تو بگیرد | بکش او را و خونش را بیاشام | |
که این سودا هزاران ناز دارد | مکن ناز و بکش ناز و بیارام | |
حریفا اندر آتش صبر می کن | که آتش آب می گردد به ایام | |
نشان ده راه خمخانه که مستم | که دادم من جهانی را به یک جام | |
برادر کوی قلاشان کدام است | اگر در بسته باشد رفتم از بام | |
به پیش پیر میخانه بمیرم | زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام |