کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم

کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم
کوه ز کوهی برود سنگ ز سنگی بشود پس من اگر آدمیم کمتر از ایشان نشوم
آهن پولاد و حجر در کف تو موم شود من که همه موم توام چونک بدین سان نشوم