یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
|
|
تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
|
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
|
|
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
|
غلغلهای می شنوم روز و شب از قبه دل
|
|
از روش قبه دل گنبد دوار شدم
|
تا که فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت
|
|
از هوس زخمه تو کم ز یکی تار شدم
|
دزدد غم گردن خود از حذر سیلی من
|
|
زانک من از بیشه جان حیدر کرار شدم
|
تا که بدیدم قدحش سرده اوباش منم
|
|
تا که بدیدم کلهش بیدل و دستار شدم
|
تا که قلندردل من داد می مذهل من
|
|
رقص کنان دلق کشان جانب خمار شدم
|
گفت مرا خواجه فرج صبر رهاند ز حرج
|
|
هیچ مگو کز فرج است اینک گرفتار شدم
|
چرخ بگردید بسی تا که چنین چرخ زدم
|
|
یار بنالید بسی تا که در این غار شدم
|
نیم شبی همره مه روی نهادم سوی ره
|
|
در هوس خوبی او جانب گلزار شدم
|
گاه چو سوسن پی گل شاعر و مداح شدم
|
|
گاه چو بلبل به سحر سخره تکرار شدم
|
زوبع اندیشه شدم صدفن و صدپیشه شدم
|
|
کار تو را دید دلم عاقبت از کار شدم
|