تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
|
|
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
|
هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود
|
|
در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم
|
درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
|
|
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم
|
گوید سلام علیک هی آوردمت صد نقل و می
|
|
من شاهم و شاهنشهم پرده سپاهان می زنم
|
من آفتاب انورم خوش پردهها را بردرم
|
|
من نوبهارم آمدم تا خارها را برکنم
|
هر کس که خواهد روز و شب عیش و تماشا و طرب
|
|
من قندها را لذتم بادامها را روغنم
|
گویم سخن را بازگو مردی کرم ز آغاز گو
|
|
هین بیملولی شرح کن من سخت کند و کودنم
|
گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
|
|
صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم
|
رو رو که صاحب دولتی جان حیات و عشرتی
|
|
رضوان و حور و جنتی زیرا گرفتی دامنم
|
هم کوه و هم عنقا تویی هم عروه الوثقی تویی
|
|
هم آب و هم سقا تویی هم باغ و سرو و سوسنم
|
افلاک پیشت سر نهد املاک پیشت پر نهد
|
|
دل گویدت مومم تو را با دیگران چون آهنم
|