بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
|
|
گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل
|
گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا
|
|
گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل
|
گفت که این نقش دگر چیست پر از خون جگر
|
|
گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل
|
بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان
|
|
مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل
|
داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن
|
|
گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل
|
تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن
|
|
دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل
|
گفتم تو همچو فلان ترش شدی گفت بدان
|
|
من ترش مصلحتم نی ترش کینه و غل
|
هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم
|
|
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل
|
هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین
|
|
چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل
|