اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
|
|
اندرآ ای آب آب زندگانی شاد باش
|
گرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود
|
|
ورت بیند مرده هم داند که جانی شاد باش
|
همچنین تو دم به دم آن جام باقی میرسان
|
|
تا شویم از دست و آن باقی تو دانی شاد باش
|
بر نشانه خاک ما اینک نشان زخم تو
|
|
ای نشانه شاد زی و ای نشانی شاد باش
|
ای هما کز سایهات پر یافت کوه قاف نیز
|
|
ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش
|
هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب
|
|
هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش
|
تحفههای آن جهانی میرسانی دم به دم
|
|
میرسان و میرسان خوش میرسانی شاد باش
|
رختها را میکشاند جان مستان سوی تو
|
|
میچشان و میکشان خوش میکشانی شاد باش
|
ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج
|
|
تا زمین گوید تو را کای آسمانی شاد باش
|
گر سر خوبی بخارد دلبری در عهد تو
|
|
پرچمش آرند پیشت ارمغانی شاد باش
|
گوهر آدم به عالم شمس تبریزی تویی
|
|
ای ز تو حیران شده بحر معانی شاد باش
|