ما نعره به شب زنیم و خاموش
|
|
تا درنرود درون هر گوش
|
تا بو نبرد دماغ هر خام
|
|
بر دیگ وفا نهیم سرپوش
|
بخلی نبود ولی نشاید
|
|
این شهره گلاب و خانه موش
|
شب آمد و جوش خلق بنشست
|
|
برخیز کز آن ماست سرجوش
|
امشب ز تو قدر یافت و عزت
|
|
بر دوش ز کبر میزند دوش
|
یک چند سماع گوش کردیم
|
|
بردار سماع جان بیهوش
|
ای تن دهنت پر از شکر شد
|
|
پیشت گله نیست هیچ مخروش
|
ای چنبر دف رسن گسستی
|
|
با چرخه و دلو و چاه کم کوش
|
چون گشت شکار شیر جانی
|
|
بیزار شد از شکار خرگوش
|
خرگوش که صورتند بیجان
|
|
گرمابه پر از نگار منقوش
|
با نفس حدیث روح کم گوی
|
|
وز ناقه مرده شیر کم دوش
|
از شر بگریز یار شب باش
|
|
کاندر سر شب نهند شب پوش
|
تا صبح وصال دررسیدن
|
|
درکش شب تیره را در آغوش
|
از یاد لقای یار بیخواب
|
|
از خواب شدستمان فراموش
|
شب چتر سیاه دان و با وی
|
|
نعره دهلست و بانک چاووش
|
این فتنه به هر دمی فزونست
|
|
امشب بترست عشق از دوش
|
شب چیست نقاب روی مقصود
|
|
کای رحمت و آفرین بر آن روش
|
هین طبلک شب روان فروکوب
|
|
زیرا که سوار شد سیاووش
|