روی بنما به ما مکن مستور | ای به هفت آسمان چو مه مشهور | |
ما یکی جمع عاشقان ز هوس | آمدیم از سفر ز راهی دور | |
ای که در عین جان خود داری | صد هزاران بهشت و حور و قصور | |
سر فروکن ز بام و خوش بنگر | جانب جمع عاشقی رنجور | |
ساقی صوفیان شرابی ده | کان نه از خم بود نه از انگور | |
ز آن شرابی که بوی جوشش او | مردگان را برون کشد از گور |