هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر
|
|
هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر
|
بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده
|
|
رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر
|
هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسا
|
|
بگزین جهد و مقاسا که چو دیکم به شرر بر
|
اگرم عشوه پرستی سر هر راه نبستی
|
|
شب من روز شدستی زده رایت به سحر بر
|
هله برجه هله برجه که ز خورشید سفر به
|
|
قدم از خانه به در نه همگان را به سفر بر
|
سفر راه نهان کن سفر از جسم به جان کن
|
|
ز فرات آب روان کن بزن آن آب خضر بر
|
دم بلبل چو شنیدی سوی گلزار دویدی
|
|
چو بدان باغ رسیدی بدو اکنون به شجر بر
|
به شجر بر هله برگو مثل فاخته کوکو
|
|
که طلبکار بدین خو نزند کف به خبر بر
|