مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار | برمدار اندر غزل جز پردههای شاهوار | |
بندگانشان دلخوشان و بندگیشان بینشان | خوانهاشان بیخمیر و بادههاشان بیخمار | |
دیده بینای مطلق در میان خلق و حق | از همه خلقش گزیر و بر همه فرمان گزار | |
همچو خور عالم فروز و همچو گردون سرفراز | هم کلید هشت جنت هم برون از پنج و چار | |
سجده آرد پیش ایشان بانماز و بینماز | پیش ایشان سبز گردد شوره خاک و سبزه زار |