انجیرفروش را چه بهتر | انجیرفروشی ای برادر | |
ماییم معاشران دولت | هین بر کف ما نهید ساغر | |
ای ساقی ماه روی زیبا | ای جمله مراد تو میسر | |
از روی تو تاب یافت خورشید | وز بال تو برپرید جعفر | |
ماییم بلای دی چشیده | چون باغ ز زخم دی مزعفر | |
بشنو ز بهار نو سقاهم | در جام کن آن شراب احمر | |
لوح دل را ز غم فروشوی | ای شاه مطهر مطهر | |
ای تو همه را ولی نعمت | بر ما ز همه کسان فزونتر | |
در سایهات ای درخت طوبی | ما راست سعادت مکرر | |
بر عشق و جمال دوست وقفیم | وز جمله کارها محرر | |
بر هر که گزید خدمت تو | شد منصب سلطنت مقرر | |
آن کس که بود مرید خورشید | چون نبود همچو مه منور | |
مخمور شدند قوم و تشنه | درده می و زین حدیث بگذر | |
جان را بده از مزوره خویش | تا نبود صحتش مزور | |
یک قوم همیرسند مهمان | امروز مقدم و مأخر | |
ما گاو و شتر کنیم قربان | از بهر قدوم هر برادر | |
چه گاو که میسزد به قربان | از بهر مبشر آن مبشر | |
تو نیز شتردلی رها کن | اشترواری فرست شکر | |
شکر گفتم قدح نگفتم | در نقل بود نبیذ مضمر | |
ور این نکنی خموش گردم | دانی چه کنم خموشی اندر |