پیرهن یوسف و بو میرسد
|
|
در پی این هر دو خود او میرسد
|
بوی می لعل بشارت دهد
|
|
کز پی من جام و کدو میرسد
|
نفس اناالحق تو منصور گشت
|
|
نور حقش توی به تو میرسد
|
نیست زیان هیچ ز سنگ آب را
|
|
سنگ بلاها به سبو میرسد
|
آب حیاتست ورای ضمیر
|
|
جوی بکن کب به جو میرسد
|
آب بزن بر حسد آتشین
|
|
باد در این خاک از او میرسد
|
عشق و خرد خانه درون جنگیند
|
|
عربده هر لحظه به کو میرسد
|
هر چه دهد عاشق از رخت و بخت
|
|
عاقبت آن جمله بدو میرسد
|
گر چه بسی برد ز شوهر عروس
|
|
او و جهازش نه به شو میرسد
|
مایدهای خواستی از آسمان
|
|
خیز ز خود دست بشو میرسد
|
مژده ده ای عشق که از شمس دین
|
|
از تبریز آیت نو میرسد
|