هر که را ذوق دین پدید آید | شهد دنیاش کی لذیذ آید | |
آن چنان عقل را چه خواهی کرد | که نگوسار یک نبیذ آید | |
عقل بفروش و جمله حیرت خر | که تو را سود از این خرید آید | |
نه از آن حالتیست ای عاقل | که در او عقل کس بدید آید | |
نشود باز این چنین قفلی | گر همه عقلها کلید آید | |
گر درآیند ذره ذره به بانگ | آن همه بانگ ناشنید آید | |
چه شود بیش و کم از این دریا | بنده گر پاک وگر پلید آید | |
هر که رو آورد بدین دریا | گر یزیدست بایزید آید |