مرثیه

خورشید اوج حسن محمد امین که بود روشن ز رویش آینه‌ی آفتاب و مه
وز کثرت مرور شهور و سنین نداشت کاهش به ماه طلعتش از هیچ باب ره
ناگه گرفته شد به کسوف اجل جهان کافاق را ز تیرگیش روز شد سیه
پیر خرد ز مرگ جهان سوز او چو کرد در ظلمت زمانه ماتم نشین نگه
از سوز دل تهیه‌ی تاریخ کرد و گفت عالم شده به مرگ محمد امین سیه