به یارکان صفا جز می صفا مدهید
|
|
چو میدهید بدیشان جدا جدا مدهید
|
در این چنین قدح آمیختن حرام بود
|
|
به عاشقان خدا جز می خدا مدهید
|
برهنگان ره از آفتاب جامه کنید
|
|
برهنگان ره عشق را قبا مدهید
|
چو هیچ باد صبایی به گردشان نرسد
|
|
به جانشان خبر از وعده صبا مدهید
|
به بوی وصل اگر عاشقی قرار گرفت
|
|
بهانه را نپذیرم بهانهها مدهید
|
شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق
|
|
مرا قرار نباشد به بو مرا مدهید
|
شراب آتش و ما زادهایم از آتش
|
|
اگر حریف شناسید جز به ما مدهید
|
برای زخم چنین غازیان بود مرهم
|
|
کسی که درد ندارد بدو دوا مدهید
|
چو تاج مفخر تبریز شمس دین آمد
|
|
لقای هر دو جهان جز بدان لقا مدهید
|