بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
|
|
خبر ببر بر بیچارگان که چاره رسید
|
امیر عشق رسید و شرابخانه گشاد
|
|
شراب همچو عقیقش به سنگ خاره رسید
|
هزار چشمه شیر و شکر روان شد از او
|
|
شکاف کرد و به طفلان گاهواره رسید
|
هزار مسجد پر شد چو عشق گشت امام
|
|
صلوه خیر من النوم از آن مناره رسید
|
بریز دیگ حلیماب را که کاسه رسید
|
|
گشاده هل سر خم را که دردخواه رسید
|
چو آفتاب جمالش به خاکیان درتافت
|
|
زحل ز پرده هفتم پی نظاره رسید
|
شدیم جمله فریدون چو تاج او دیدیم
|
|
شدیم جمله منجم چو آن ستاره رسید
|
شدیم جمله برهنه چو عشق او زد راه
|
|
شدیم جمله پیاده چو او سواره رسید
|
چو پاره پاره درآمد به لطف آن دلبر
|
|
بدان طمع دل پرخون پاره پاره رسید
|
بده زبان و همه گوش شو در این حضرت
|
|
شتاب کن که پی گوش گوشواره رسید
|