دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
|
|
جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
|
زحمت سرما و دود رفت به کور و کبود
|
|
شاخ گل سرخ را وقت نثاران رسید
|
باغ ز سرما بکاست شد ز خدا دادخواست
|
|
لطف خدا یار شد دولت یاران رسید
|
آمد خورشید ما باز به برج حمل
|
|
معطی صاحب عمل سیم شماران رسید
|
طالب و مطلوب را عاشق و معشوق را
|
|
همچو گل خوش کنار وقت کناران رسید
|
بر مثل وام دار جمله به زندان بدند
|
|
زرگر بخشایشش وام گزاران رسید
|
جمله صحرا و دشت پر ز شکوفهست و کشت
|
|
خوف تتاران گذشت مشک تتاران رسید
|
هر چه بمردند پار حشر شدند از بهار
|
|
آمد میر شکار صید شکاران رسید
|
آن گل شیرین لقا شکر کند از خدا
|
|
بلبل سرمست ما بهر خماران رسید
|
وقت نشاطست و جام خواب کنون شد حرام
|
|
اصل طربها بزاد شیره فشاران رسید
|
جام من از اندرون باده من موج خون
|
|
از ره جان ساقی خوب عذاران رسید
|