صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
|
|
صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد
|
صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد
|
|
صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد
|
آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود
|
|
وان ماه زنگ ظلم به زیر حجاب شد
|
وان چشم کو چو برق همیسوخت خلق را
|
|
در نوحه اوفتاد و به گریه سحاب شد
|
وان دل که صد هزار دل از وی کباب بود
|
|
در آتش خدای کنون او کباب شد
|
ای شاد آن کسی که از این عبرتی گرفت
|
|
او را از این سیاست شه فتح باب شد
|
چون روز گشت و دید که او شب چه کرده بود
|
|
سودش نداشت سخره صد اضطراب شد
|
چون بخت روسپید شب اندر دعا گذار
|
|
زیرا دعای نوح به شب مستجاب شد
|