بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
|
|
یا خود نبود چیزی یا بود و آن فنا شد
|
منکر مباش بنگر اندر عصای موسی
|
|
یک لحظه آن عصا بد یک لحظه اژدها شد
|
چون اژدهاست قالب لب را نهاده بر لب
|
|
کو خورد عالمی را وانگه همان عصا شد
|
یک گوهری چون بیضه جوشید و گشت دریا
|
|
کف کرد و کف زمین شد وز دود او سما شد
|
الحق نهان سپاهی پوشیده پادشاهی
|
|
هر لحظه حمله آرد وانگه به اصل واشد
|
گر چه ز ما نهان شد در عالمی روان شد
|
|
تا نیستش نخوانی گر از نظر جدا شد
|
هر حالتی چو تیرست اندر کمان قالب
|
|
رو در نشانه جویش گر از کمان رها شد
|
گر چه صدف ز ساحل قطره ربود و گم شد
|
|
در بحر جوید او را غواص کشنا شد
|
از میل مرد و زن خون جوشید وان منی شد
|
|
وانگه از آن دو قطره یک خیمه در هوا شد
|
وانگه ز عالم جان آمد سپاه انسان
|
|
عقلش وزیر گشت و دل رفت پادشا شد
|
تا بعد چند گاهی دل یاد شهر جان کرد
|
|
واگشت جمله لشکر در عالم بقا شد
|
گویی چگونه باشد آمدشد معانی
|
|
اینک به وقت خفتن بنگر گره گشا شد
|