رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
|
|
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
|
یا به قاصد رو ترش کردی ز بیم چشم بد
|
|
بر کدامین یوسف از چشم بدان غوغا نبود
|
چشم بد خستش ولیکن عاقبت محمود بود
|
|
چشم بد با حفظ حق جز باطل و سودا نبود
|
هین مترس از چشم بد وان ماه را پنهان مکن
|
|
آن مه نادر که او در خانه جوزا نبود
|
در دل مردان شیرین جمله تلخیهای عشق
|
|
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود
|
این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولست
|
|
اندر آن دریای بیپایان بجز دریا نبود
|
یک زمان گرمی به کاری یک زمان سردی در آن
|
|
جز به فرمان حق این گرما و این سرما نبود
|
هین خمش کن در خموشی نعره میزن روح وار
|
|
تو کی دیدی زین خموشان کو به جان گویا نبود
|