آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود
|
|
چون رسیدش چشم بد کز چشمها مستور بود
|
شادی شبهای ما کز مشک و عنبر پرده داشت
|
|
شادی آن صبحها کز یار پرکافور بود
|
از فراز عرش و کرسی بانگ تحسین میرسید
|
|
تا به پشت گاو و ماهی از رخش پرنور بود
|
هر طرف از حسن از بدلیلیی کاسد شده
|
|
ذره ذره همچو مجنون عاشق مشهور بود
|
دل به پیش روی او چون بایزید اندر مزید
|
|
جان در آویزان ز زلفش شیوه منصور بود
|
شمع عشق افروز را یک بار دیگر اندرآر
|
|
کوری آن کس که او از عشرت ما دور بود
|
ساقیی با رطل آمد مر مرا از کار برد
|
|
تا ز مستی من ندانستم که رشک حور بود
|
نقش شمس الدین تبریزیست جان جان عشق
|
|
کاین به دفترهای عشق اندر ازل مسطور بود
|