اول نظر ار چه سرسری بود
|
|
سرمایه و اصل دلبری بود
|
گر عشق وبال و کافری بود
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
زان رنگ تو گشتهایم بیرنگ
|
|
زان سوی خرد هزار فرسنگ
|
گر روم گزید جان اگر زنگ
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
رو کرده به چتر پادشاهی
|
|
وز نور مشارقش سپاهی
|
گر یاوه شد او ز شاهراهی
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
همچون مه بیپری پریدن
|
|
چون سایه به رو و سر دویدن
|
چون سرو ز بادها خمیدن
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
زان مه که نواخت مشتری را
|
|
جان داد بتان آزری را
|
گر سهو فتاد سامری را
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
گر هجده هزار عالم ای جان
|
|
پر گشت ز قال و قالم ای جان
|
گر حالم وگر محالم ای جان
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
چون ماه نزارگشته شادیم
|
|
کاندر پی آفتاب رادیم
|
ور هم به خسوف درفتادیم
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
ناموس شکستهایم و مستیم
|
|
صد توبه و عهد را شکستیم
|
ور دست و ترنج را بخستیم
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
زان جام شراب ارغوانی
|
|
زان چشمه آب زندگانی
|
گر داد فضولیی نشانی
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
فصلی بجز این چهار فصلش
|
|
نی فصل ربیع و اصل اصلش
|
گر لاف زدیم ما ز وصلش
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
خاموش که گفتنی نتان گفت
|
|
رازش باید ز راه جان گفت
|
ور مست شد این دل و نشان گفت
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|