اول نظر ار چه سرسری بود
|
|
سرمایه و اصل دلبری بود
|
گر عشق وبال و کافری بود
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
آن جام شراب ارغوانی
|
|
وان آب حیات زندگانی
|
وان دیده بخت جاودانی
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
جمعیت جانهای خرم
|
|
در سایه آن دو زلف درهم
|
در مجلس و بزم شاه اعظم
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
از رنگ تو گشتهایم بیرنگ
|
|
زان سوی جهان هزار فرسنگ
|
آن دم که بماند جان ما دنگ
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
در عشق پدید شد سپاهی
|
|
در سایه چتر پادشاهی
|
افتاده دلم میان راهی
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
همچون مه نو ز غم خمیدن
|
|
چون سایه به رو و سر دویدن
|
از عالم دل ندا شنیدن
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
آن مه که بسوخت مشتری را
|
|
بشکست بتان آزری را
|
گر دل بگزید کافری را
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
گر هجده هزار عالم ای جان
|
|
پر گشت ز قال و قال ای جان
|
وان شعله نور حالم ای جان
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
گر داد طریق عشق دادیم
|
|
ور زان مه و آفتاب شادیم
|
ور دیده نو در او گشادیم
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
آن دم که ز ننگ خویش رستیم
|
|
وان می که ز بوش بود مستیم
|
وان ساغرها که درشکستیم
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|
باغی که حیات گشت وصلش
|
|
خوشتر ز بهار و چار فصلش
|
شمس تبریز اصل اصلش
|
|
آخر نه به روی آن پری بود
|