بیچاره کسی که می ندارد | غوره به سلف همیفشارد | |
بیچاره زمین که شوره باشد | وین ابر کرم بر او نبارد | |
باری دل من صبوح مستست | وام شب دوش میگزارد | |
گفتم به صبوح خفتگان را | پامزد ویم که سر برآرد | |
امروز گریخت شرم از من | او بر کف مست کی نگارد | |
ساقیست گرفته گوشم امروز | یک لحظه مرا نمیگذارد | |
جام چو عصاش اژدها شد | بر قبطی عقل میگمارد | |
خاموش و ببین که خم مستان | چون جام شریف میسپارد |