چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
|
|
جان از پی آن باید تا عیش و طرب بیند
|
سر از پی آن باید تا مست بتی باشد
|
|
پا از پی آن باید کز یار تعب بیند
|
عشق از پی آن باید تا سوی فلک پرد
|
|
عقل از پی آن باید تا علم و ادب بیند
|
بیرون سبب باشد اسرار و عجایبها
|
|
محجوب بود چشمی کو جمله سبب بیند
|
عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو
|
|
چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند
|
ارزد که برای حج در ریگ و بیابانها
|
|
با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند
|
بر سنگ سیه حاجی زان بوسه زند از دل
|
|
کز لعل لب یاری او لذت لب بیند
|
بر نقد سخن جانا هین سکه مزن دیگر
|
|
کان کس که طلب دارد او کان ذهب بیند
|