پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات می‌رسد

پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات می‌رسد آب سیاه درمرو کب حیات می‌رسد
نوبت عشق مشتری بر سر چرخ می‌زند بهر روان عاشقان صد صلوات می‌رسد
جمله چو شهد و شیر شو وز خود خود فقیر شو زانک ز شه فقیر را عشر و زکات می‌رسد
رحمت اوست کب و گل طالب دل همی‌شود جذبه اوست کز بشر صوم و صلات می‌رسد
در ظلمات ابتلا صبر کن و مکن ابا کب حیات خضر را در ظلمات می‌رسد