کیست در این شهر که او مست نیست | کیست در این دور کز این دست نیست | |
کیست که از دمدمه روح قدس | حامله چون مریم آبست نیست | |
کیست که هر ساعت پنجاه بار | بسته آن طره چون شست نیست | |
چیست در آن مجلس بالای چرخ | از می و شاهد که در این پست نیست | |
مینهلد می که خرد دم زند | تا بنگویند که پیوست نیست | |
جان بر او بسته شد و لنگ ماند | زانک از این جاش برون جست نیست | |
بوالعجب بوالعجبان را نگر | هیچ تو دیدی که کسی هست نیست | |
برپرد آن دل که پرش شه شکست | بر سر این چرخ کش اشکست نیست | |
نیست شو و واره از این گفت و گوی | کیست کز این ناطقه وارست نیست |