جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
|
|
چرا ز باد مکافات داد و بیدادست
|
به باد و بود محمد نگر که چون باقیست
|
|
ز بعد ششصد و پنجاه سخت بنیادست
|
ز باد بولهب و جنس او نمیبینی
|
|
که از برای فضیحت فسانه شان یادست
|
چنین ثبات و بقا باد را کجا باشد
|
|
در این ثبات که قاف کمتر آحادست
|
نبود باد دم عیسی و دعای عزیر
|
|
عنایت ازلی بد که نورست ادست
|
اگر چه باد سخن بگذرد سخن باقیست
|
|
اگر چه باد صبا بگذرد چمن شادست
|
ز بیم باد جهان همچو برگ میلرزد
|
|
درون باد ندانی که تیغ پولادست
|
کهی بود که بجز باد در جهان نشناخت
|
|
کهی کهی نکند ز آنک که نه فرهادست
|
تو باخبر نشوی گر کنم بسی فریاد
|
|
که از درون دلم موجهای فریادست
|
اگر تو بحر ببینی و موج بر تو زند
|
|
یقین شود که نه بادست ملک آبادست
|