ای گشته ز شاه عشق شهمات | در خشم مباش و در مکافات | |
در باغ فنا درآ و بنگر | در جان بقای خویش جنات | |
چون پیشترک روی تو از خود | بینی ز ورای این سماوات | |
سلطان حقایق و معانی | وز نور قدیم چتر و رایات | |
چون گشت عیان مجو کرامت | کز بهر نشان بود کرامات | |
تا ساحل بحر سیل پیداست | چون غرقه شود کجاست هیهات | |
ما مات تویم شمس تبریز | صد خدمت و صد سلام از مات |