نگار خوب شکربار چونست
|
|
چراغ دیده و دیدار چونست
|
عجب آن غمزه غماز چونست
|
|
عجب آن طره طرار چونست
|
عجب آن شهره بازار خوبی
|
|
عجب آن رونق گلزار چونست
|
دلم از مهر در ماتم نشستهست
|
|
عجب در مهر دل دلدار چونست
|
ز لطف خویش یارم خواند آن یار
|
|
عجب آن یار بی این یار چونست
|
به ظاهر بندگان را مینوازد
|
|
عجب با بنده در اسرار چونست
|
چو اول دیدمش جانیم بخشید
|
|
بدانستم که در ایثار چونست
|
اگر دوباره کردی آن کرم را
|
|
یقین گشتی که در تکرار چونست
|
عجب آن شعر اطلس پوش جعدش
|
|
بگرد اطلس رخسار چونست
|
طبیب عاشقان را بازپرسید
|
|
که تا آن نرگس بیمار چونست
|
عجب آن نافه تاتار چونست
|
|
عجب آن طره بلغار چونست
|
عجب بر دایره خط محقق
|
|
که بشکستهست صد پرگار چونست
|
من زارم اسیر ناله زیر
|
|
نپرسد روزکی کان زار چونست
|
دلم دزد نظر او دزد این دزد
|
|
عجب آن دزد دزدافشار چونست
|
تو را ای دوست چون من یار غارم
|
|
سری در غار کن کاین غار چونست
|
که تا بینم تو را جان برفشانم
|
|
نمایم خلق را نظار چونست
|
نهایت نیست گفتم را ولیکن
|
|
نمودم شکل آن گفتار چونست
|