در این خانه کژی ای دل گهی راست
|
|
برون رو هی که خانه خانه ماست
|
چو بادی تو گهی گرم و گهی سرد
|
|
رو آن جا که نه گرما و نه سرماست
|
تو خواهی که مرا مستور داری
|
|
منم روز و همیشه روز رسواست
|
تو میرابی که بر جو حکم داری
|
|
به جو اندرنگنجد جان که دریاست
|
تو پر و بال داری مرغ واری
|
|
به پر و بال مردان را چه پرواست
|
نجس در جوی ما آب زلالست
|
|
مگس بر دوغ ما بازست و عنقاست
|
صلا ای آفتاب لامکانی
|
|
که ذره ذره از تابش ثریاست
|
بحمدالله به عشق او بجستیم
|
|
از این تنگی که محراب و چلیپاست
|
دهل برگیر و در بازار میرو
|
|
ندا میکن که یوسف خوب سیماست
|
دریدم پرده ناموس و سالوس
|
|
که جان من ز جان خویش برخاست
|