هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب
|
|
که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب
|
چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست
|
|
تو برآ بر آسمانها بگشا طریق و مذهب
|
نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید
|
|
چو امیر خاص اقرا به دعا گشاید آن لب
|
سوی بحر رو چو ماهی که بیافت در شاهی
|
|
چو بگوید او چه خواهی تو بگو الیک ارغب
|
چو صریر تو شنیدم چو قلم به سر دویدم
|
|
چو به قلب تو رسیدم چه کنم صداع قالب
|
ز سلام خوش سلامان بکشم ز کبر دامان
|
|
که شدست از سلامت دل و جان ما مطیب
|
ز کف چنین شرابی ز دم چنین خطابی
|
|
عجبست اگر بماند به جهان دلی مدب
|
ز غنای حق برسته ز نیاز خود برسته
|
|
به مشاغل اناالحق شده فانی ملهب
|
بکش آب را از این گل که تو جان آفتابی
|
|
که نماند روح صافی چو شد او به گل مرکب
|
صلوات بر تو آرم که فزوده باد قربت
|
|
که به قرب کل گردد همه جزوها مقرب
|
دو جهان ز نفخ صورت چو قیامتست پیشم
|
|
سوی جان مزلزلست و سوی جسمیان مرتب
|
به سخن مکوش کاین فر ز دلست نی ز گفتن
|
|
که هنر ز پای یابید و ز دم دید ثعلب
|