مخسب ای یار مهمان دار امشب
|
|
که تو روحی و ما بیمار امشب
|
برون کن خواب را از چشم اسرار
|
|
که تا پیدا شود اسرار امشب
|
اگر تو مشترییی گرد مه گرد
|
|
بگرد گنبد دوار امشب
|
شکار نسر طایر را به گردون
|
|
چو جان جعفری طیار امشب
|
تو را حق داد صیقل تا زدایی
|
|
ز هجر ازرق زنگار امشب
|
بحمدالله که خلقان جمله خفتند
|
|
و من بر خالقم بر کار امشب
|
زهی کر و فر و اقبال بیدار
|
|
که حق بیدار و ما بیدار امشب
|
اگر چشمم بخسبد تا سحرگه
|
|
ز چشم خود شوم بیزار امشب
|
اگر بازار خالی شد تو بنگر
|
|
به راه کهکشان بازار امشب
|
شب ما روز آن استارگانست
|
|
که درتابید در دیدار امشب
|
اسد بر ثور برتازد به جمله
|
|
عطارد برنهد دستار امشب
|
زحل پنهان بکارد تخم فتنه
|
|
بریزد مشتری دینار امشب
|
خمش کردم زبان بستم ولیکن
|
|
منم گویای بیگفتار امشب
|