الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
|
|
مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
|
مرا در سایهات ای کعبه جان
|
|
به هر مسجد ز خورشیدست محراب
|
غلط گفتم که اندر مسجد ما
|
|
برون در بود خورشید بواب
|
از این هفت آسیا ما نان نجوییم
|
|
ننوشیم آب ما زین سبز دولاب
|
مسبب اوست اسباب جهان را
|
|
چه باشد تار و پود لاف اسباب
|
ز مستی در هزاران چه فتادیم
|
|
برون مان میکشد عشقش به قلاب
|
چه رونق دارد از مجلس جان
|
|
زهی چشم و چراغ جان اصحاب
|
بخندد باغ دل زان سرو مقبل
|
|
بجوشد خون ما زین شاخ عناب
|
فتوح اندر فتوح اندر فتوحی
|
|
توی مفتاح و حق مفتاح ابواب
|
ز نفط انداز عشق آتشینت
|
|
زمین و آسمان لرزان چو سیماب
|
بر مستانش آید می به دعوی
|
|
خلق گردد برانندش به مضراب
|
خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی
|
|
که آن خوبی نمیگنجد در القاب
|