داد دهی ساغر و پیمانه را
|
|
مایه دهی مجلس و میخانه را
|
مست کنی نرگس مخمور را
|
|
پیش کشی آن بت دردانه را
|
جز ز خداوندی تو کی رسد
|
|
صبر و قرار این دل دیوانه را
|
تیغ برآور هله ای آفتاب
|
|
نور ده این گوشه ویرانه را
|
قاف تویی مسکن سیمرغ را
|
|
شمع تویی جان چو پروانه را
|
چشمه حیوان بگشا هر طرف
|
|
نقل کن آن قصه و افسانه را
|
مست کن ای ساقی و در کار کش
|
|
این بدن کافر بیگانه را
|
گر نکند رام چنین دیو را
|
|
پس چه شد آن ساغر مردانه را
|
نیم دلی را به چه آرد که او
|
|
پست کند صد دل فرزانه را
|
از پگه امروز چه خوش مجلسیست
|
|
آن صنم و فتنه فتانه را
|
بشکند آن چشم تو صد عهد را
|
|
مست کند زلف تو صد شانه را
|
یک نفسی بام برآ ای صنم
|
|
رقص درآر استن حنانه را
|
شرح فتحنا و اشارات آن
|
|
قفل بگوید سر دندانه را
|
شاه بگوید شنود پیش من
|
|
ترک کنم گفت غلامانه را
|