گوش من منتظر پیام تو را
|
|
جان به جان جسته یک سلام تو را
|
در دلم خون شوق میجوشد
|
|
منتظر بوی جوش جام تو را
|
ای ز شیرینی و دلاویزی
|
|
دانه حاجت نبوده دام تو را
|
کرده شاهان نثار تاج و کمر
|
|
مر قبای کمین غلام تو را
|
ز اول عشق من گمان بردم
|
|
که تصور کنم ختام تو را
|
سلسلهام کن به پای اشتر بند
|
|
من طمع کی کنم سنام تو را
|
آنک شیری ز لطف تو خوردست
|
|
مرگ بیند یقین فطام تو را
|
به حق آن زبان کاشف غیب
|
|
که به گوشم رسان پیام تو را
|
به حق آن سرای دولت بخش
|
|
بنمایم ز دور بام تو را
|
گر سر از سجده تو سود کند
|
|
چه زیانست لطف عام تو را
|
شمس تبریز این دل آشفته
|
|
بر جگر بسته است نام تو را
|